طالعبینی دوهفته!
سلام و هزاران سلام به فرزندان گلم. حالتان خوب است؟ والا مادر، من که این روزها جرئت نمیکنم زیاد توی گوی بلورینم نگاه کنم. بسکه همهش خبرهای بد میبینم. از کرونا و جنگ و قحطی گرفته تا رد شدن استیضاح این ترامپِ بی… گاهی میگویم این گوی بلورینم را ببخشم به همکارم نصرتداموس که چشمش دنبال گوی من است و دیگر چیزی نبینم. اما عشق شماها نمیگذارد.
گوی بلورینم شما را میبیند که در روزهای آینده به یک مهمانی دعوت میشوید. فقط مادر جان، حواستان باشد دامنتان زیر زانو باشد یا اگر مرد هستید، شلوارتان زیر کفش که یک وقت خدای نکرده کسی فکر نکند از اونهاش هستید.
مادر جان، عاقبت جوینده یابنده بود. مدتها بود دنبال عضویت در یک گروه بودید. توی گویم شما را میبینم که در یک گروه درجه یک دارید فعالیت میکنید. احتمال زیاد گروه «نه گفتن» به «مرگ بر» است. حیف که پاهایم درد میکند. وگرنه خودم هم میآمدم. اما دلم با شماست. والا این چه شعار مسخرهای است که چهل سال است ورد زبان بعضیها شده!
خبر خوشی در طول این دو هفته به شما میرسد که از ذوقتان پرواز میکنید. احتمال زیاد خبر موفق شدن محققان کانادایی در اختراع ماسک ضدِکرونا است. والا مادر، من از ترسم چپیدهام توی خانه و بیرون هم نمیروم از دست این کرونای ذلیلمرده که چهارنعل دارد برای خودش جولان میدهد.
به جشن تولدی دعوت میشوید که کیکش خانگی است و شما هم کیک را دولُپی میخورید بسکه خوشمزه است. بعد میفهمید این کیک خوشمزه به یاری گروه همیاری پخته شد است. بعد با خودتان تصمیم میگیرید از این به بعد هر چه خواستید بخرید، اول بیایید توی گروه مطرح کنید. این کار را بکنید مادر، که خیرش را میبینید.
در این دوهفتهٔ پیش رو کمی سخت میگیرید. سخت نگیرید، مادر جان. این دنیا به تَقی بند است. راه بروید و بخندید. همینطور نیشتان باز باشد تا روی دنیا کم شود. اگر هم دیگران فکر کردند خُل شدهاید، ته دلتان به آنها هم بخندید.
مادر جان، گویم نشان میدهد دلتنگ مسافری راه دور هستید که بهزودی به دیدارتان خواهد آمد و دلتان به دیدارش شاد میشود و کیف میکنید و دنیا برایتان گلستان میشود. با مسافرتان به یک مهمانی دعوت خواهید شد. بروید فرزندم، اما شما را توی گویم میبینم که مِلچمِلچ هی دارید همه را ماچباران میکنید. نکنید، بیخیال ماچ و دست دادن شوید. نکند یادتان رفته ویروس کرونا به ونکوور هم رسیده!
گوی بلورینم نشان میدهد خیلی اتفاقی چیزی را پیدا میکنید. شاید یک نفر لباسش را روی کاپوت ماشینتان جا بگذارد. دربهدر دنبال صاحبش میگردید. اما پیدایش نمیکنید. حالا مادر جان، چرا اینقدر خودخوری میکنید که طرف پیدایش نمیشود. یک دست لباس جا گذاشته، نه الماس کوه نور!
مدتی است که ترسی در دل داشتهاید، ولی گوی من نشان میدهد در دو هفتهٔ پیش رو مثل شیری میروید توی دل ترستان و بهش غلبه میکنید. اولش ترستان غُرش میکند. اما شما با غُرشی شدیدتر، چنان جوابش را میدهید که رویش کم میشود و میرود پی کارش.
در این دو هفتهٔ پیش رو از نداهای بیرونی بِکَنید و ندای درونتان را تحویل بگیرید. مادر جان، دنبال هر چه میگردید از آپارتمان گرفته تا آن خانم آرایشگر، تا مکانیک یا دندانپزشک خوب توی نورث ونکوور، همه و همه جوابش توی ندای درونتان است.
چرا زانوی غم بغل گرفتهاید، مادر جان. الحمدالله در دومین کشور امن دنیا زندگی میکنیم که «خطای انسانی» هم ندارد. تازه باشگاه تخته نرد هم که راه افتاده و دیگر چی از این بهتر! بلند شوید بروید یک دست تخته بزنید و غصه را فراموش کنید.
در این دو هفته وقت بیشتری را با خانوادهتان بگذرانید. مادر جان، یادتان نرود از خانواده مهمتر وجود ندارد. برای دوستان، پری و زری و اصغر و احمد و… همیشه وقت است. تا آن روی شریک زندگیتان بالا نیامده، رفیقبازی را محدود و عشق به خانواده را افزون کنید.
بهبه، تولدتان مبارک فرزندان گل اسفندیام. ماه تولدتان است، پس کیف کنید. بخورید و بیاشامید، ولی اسراف و زیادهروی نکنید. این ماه برایتان روشن است. همه تحویلتان میگیرند و شما را در صدر مجلس مینشانند. شما هم کیفتان را کنید که هر ماه اسفند نیست.